اولین بارهای یاسمن
٢٣-٠٣-١٣٩١
وقتی برای مشهد بلیط خریدیم و بهت اطلاع دادیم لبخند زدی برای اینکه مطمئن بشیم به این دلیل لبخند زدی ٣ بارتکرارش کردیم وتو هر٣بارلبخند زدی
٢٩-٠٤-١٣٩١
کلمات نامفهوم
در ساعت ٧:٢٠ عصر اولین کلمه ات رو گفتی: اینگه
٠٥-٠٥-١٣٩١
١٢:٣٠ نیمه شب وقتی داشتی گریه می کردی وسطهاش می گفتی مام ...ما
٣١-٠٥-١٣٩١
٤:٤١ بعدازظهر پرده ی اتاقت رو دیدی و از دیدنش تعجب کردی.
١١:٤٥ شب آویز اتاقت رو توی دستهات گرفتی
٠٢-٠٦-١٣٩١
عروسک سوتی ات رو کاملا با دو دست نگهداشتی.
٠٣-٠٦-١٣٩١
تو راه قم جمکران بودیم که شیشه ات رو با دو دست گرفتی مدلش خیلی جالبه
اینم عکسش:
٠٤-٠٦-١٣٩١
١٢:٤٧ شب با صدا خندیدی و تو دلمون قند آب کردی مامان.
٠٥-٠٦-١٣٩١
امروز صبح سرشیشه ات رو گاز زدی اونم سه بار و خیلی هم محکم عزیز دلم.
٠٨-٠٦-١٣٩١
بالاخره تونستی تنهایی شیشه ات رو نگهداری.٤:٤٠ بعداز ظهر.
١٧-٠٦-١٣٩١
سعی کردی شیشه ات رو تنهایی بذاری توی دهنت.
٢٣-٠٦-١٣٩١
شیشه ات رو تنهایی گذاشتی توی دهنت .
٢٥-٠٦-١٣٩١
شیشه ات رو گذاشتی توی دهنت با دستهات نگهشون داشتی و بعد شروع کردی به خوردن.وقتی هم که سیر شدی شوتش کردی یه طرف.