از تصادف ما تا تولد دخترم یاسمن گل7
تازه باید راه رفتن رو از اول تمرین می کردیم همش می ترسیدم پام رو زمین بذارم دوباره بشکنم یه مدت با واکر
راه رفتن رو تمرین کردم البته دکتر گفته بود باید چنوقتی روی پات اصلافشار نیاری بنابراین روی یک پا لی لی کنان راه میرفتم خیلی به دستها و کتفم فشار می اومد اونقدر درد می گرفت که تترا سایکلین به محل می مالین برام و اونم که پوست رو دچار سوزش می کنه. چاره ای نبود
خلاصه بعد از یه مدت خنده دار بود راه رفتن عادی یادم رفته بود .
در این مدت باعث زحمت خانواده هامون شدیم نمی تونستیم جبران کنیم ولی سعی کردیم خستگی رو با یک سفر معنوی پابوس امام رضا تا حدودی از تن و روحشان خارج کنیم.
حالا باید زندگی رو با روال عادی اش از سر می گرفتیم و خسارتهارو نیز جبران می کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی