خاطرات فریدونکنار
وقتی خوشحالی بابایی و خنده های گاه و بیگاه تو رو میبینم از ته دل احساس خوشبختی و خوشحالی میکنم و لذت میبرم.
و همون لحظه خدارو به خاطر الطافی که بهمون عنایت کرده و میکنه شکر میکنم و برای هردوی شما سلامتی و موفقیت آرزو میکنم.
از صمیم قلبم دوستتون دارم نه عاشقتونم.
من خیلی خوشحالم اما بابایی خیلی خیلی خوشحالتره
اولین باره که سه تایی داریم میریم فریدونکنار
و اولین باره که داریم سه تایی میریم لب دریا.
...
خیلی خوش گذشت .جاده که بسیاربسیار خلوت بود.دریاهم آروم و زیبا مثل همیشه.واقعا لذت بردیم تازه توهم از دریا خیلی خوشت اومد و مثل یه آدم بزرگ داشتی نگاهش می کردی بهش گوش میدادی و لذت می بردی.
به هرحال امیدوارم همیشه زیر سایه ی خداوند شاد باشیم
چقدر دوست داشتم الان یه کم بزرگتر بودی و با شن و ؟آب بازی می کردی دختر مهربون و دوست داشتنی ام.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی