٢٣-٠٣-١٣٩١ وقتی برای مشهد بلیط خریدیم و بهت اطلاع دادیم لبخند زدی برای اینکه مطمئن بشیم به این دلیل لبخند زدی ٣ بارتکرارش کردیم وتو هر٣بارلبخند زدی ٢٩-٠٤-١٣٩١ کلمات نامفهوم در ساعت ٧:٢٠ عصر اولین کلمه ات رو گفتی: اینگه ٠٥-٠٥-١٣٩١ ١٢:٣٠ نیمه شب وقتی داشتی گریه می کردی وسطهاش می گفتی مام ...ما ٣١-٠٥-١٣٩١ ٤:٤١ بعدازظهر پرده ی اتاقت رو دیدی و از دیدنش تعجب کردی. ١١:٤٥ شب آویز اتاقت رو توی دستهات گرفتی ٠٢-٠٦-١٣٩١ عروسک سوتی ات رو کاملا با دو دست نگهداشتی. ٠٣-٠٦-١٣٩١ تو راه قم جمکران بودیم که شیشه ات رو با دو دست گرفتی مدلش خیلی جالبه اینم عکسش: ٠٤-٠٦-١٣٩١ ١٢:٤٧ شب با صدا خندیدی و تو دلمون قند...