پرنده ی کوچک خوشبختی ما یاسمن جان

آه بدن ظریفت کی چشمان منتظرمرا می خواند؟ تو را دوست خواهم داشت و برایت دلتنگ خواهم شد و به خاطر تو تلاش خواهم کرد؛ شاید نسیم بوی خوش حضورت را بر اشکهای ترم بنشاند. شاید روزی از حضور تو بخندم و آنقدر اشک بریزم تا در اشکهای آبی ام غرق شوم. وقتی می نویسم که تورا می خواهم بند بند ذرات تنم هوای تو را دارد...                                                       &nb...

اشکهای من هم دردی را دوا نخواهد کرد وقتی می نویسم قلم ناظر تمام عشق من است. و کاغذ جایگاه این خواستنهای من اشکهایم  جاریست اگر تو نیایی آه چه خواهد شد؟!!!!! می میرم اگر قاصدک خبر آمدن تو را همین امروز و فردا به قلبم نیاورد...

ای کودک شیرینم! لحظه های بی تو بودن خاکستریست که از سوخته های قلبم به جای می ماند. لبخند کودکانه ی تو همه  ی احساس من است. بی تاب نوازش بند بند وجود توام هر جنسی که باشی . احساس می کنم بی تو امید حضور من روی قلب تبدارم کمرنگ شده است...

آه ای کودک ناز درون من ! دوست دوشتنی ترین دلیل نفس کشیدنهای من ! تو مثل پروانه ای هستی که دور گلبرگهای خشکیده ام نمی چرخی تا احساسم را گرم از پریدن و چرخیدنهای خود کنی تو هر لحظه با منی کاش باشی تا حقیقت حضور تو را لمس کنم کاش باشی تا ببینی که احساس مطلق من به تو از گرمترین ذره های وجودم می تراود...

امروز روز خندیدن توست ای کودک شیرینم اما خواستن من تنها شرط حضور تونیست. انگار سالهاست با منی و من از  دیدن تو عاجزم. مثل پرستویی مهاجری هستی که نمی  آیی تا روی شاخه های خشک من بالا و پایین بپری و چشمهایم را از اشتیاق خود سیراب کنی...                                                                  &n...

د لم برایت تنگ شده است. انگار سالهاست با منی. انگار هستی و نیستی. تو آرزوی تازه ی من در خشک ترین لحظه ی احساس منی. آه! کاش داشتن تو حفظ تو و حضور تو سیرابم می کرد از امنیتی مفرط در این تنهایی وحشت انگیز خیالم...                                                               &...

به نقل از سالنامه ی نجومی مصباح زاده١٣٩١ ١-مهربان ٢-خوش روزی ...

به نقل از سالنامه ی نجومی مصباح زاده ١٣٩١  ١-فعال   ٢-فداکار ...

به نقل از سالنامه ی نجومی مصباح زاده ١٣٩١ ١-نیک دل ٢-کثیرالاولاد ...